سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تبارشناسی زن اثیری در بوف کور صادق هدایت بر پایة کشفیات «نقارهخا

https://www.goodreads.com/book/show/56943511

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

    کاووس حسن لی 1 سیامک نادری 2

1 استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز، شیراز، ایران

2 باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان، واحد شیراز، دانشگاه آزاد اسلامی، شیراز، ایران
10.22054/ltr.2018.8542

چکیده
شیوة نگارش و پرداخت شخصیت‌ها در رمان بوف کور به‌ گونه‌ای ا‌ست که این متن را همواره در میدان دیدگاه‌های گوناگون و رویکردهای مختلف قرار داده‌است. یکی از شخصیت‌های رازآمیز و بحث‌برانگیز این رمان، «زن اثیری» است. تاکنون نظرهای گوناگونی دربارة چیستی و کیستی این زنِ داستانی از سوی تفسیرگران و منتقدان بازگفته شده‌است. این مقاله پس از بررسی دیدگاه‌های پیش‌گفته، به تبارشناسی «زن اثیری» بر پایة نشانه‌هایی از درون متن و نشانه‌هایی از بیرون متن پرداخته‌است. این نوشته در پی پاسخ بدین پرسش است: آیا شخصیت «زن اثیری» تنها برآمده از خیالِ خلاق داستان‌پرداز است یا ریشه در واقعیت‌های بیرونی دارد. نتیجة این پژوهش نشان می‌دهد که تصویر زن اثیری و مکان به‌خاک‌سپاری او با برخی از یافته‌های باستان‌شناسی در منطقة «نقاره‌خانة ری» همسویی دارد. بازگشت روان مردگان به جهان زندگان در آثار دیگر هدایت نیز نظر نگارندگان این مقاله را پشتیبانی می‌کند که معتقدند: «این زن می‌تواند همان "نجیب‌زادة دیلمی" باشد که در نقاره‌خانة ری به خاک سپرده شده، از سوی هدایت بازآفریده شده‌است».

نتیجه‌گیری

ضمن این تأویل شاید بتوان چنین انگاشت که دوشیزة اثیری که خود هدایت در نشانه‌هایی که به دست می‌دهد، او را یکی از ساکنان قدیمی قلعة ری معرفی می‌کند و نقش چشمان او را نقاشی، صدها یا هزاران سال پیش بر کوزه‌ای ترسیم کرده، به طور منطقی نمی‌توانسته شخصیتی دور از زن نجیب‌زادة دیلمی یا به گفتة برخی، سلجوقی باشد. چنان‌که در ابتدای مقاله اشاره شد، برای نخستین‌بار نیست که در آثار داستانی صادق هدایت، یک مورد باستان‌شناسی در قالب یک مومیایی یا روحی سرگردان از محل کاوش به راه افتاده، در بازجستن خاطرات گذشته، پای بر دنیای زندگان می‌نهد و باز چون تعلق واقعی و مادّی به آن ندارد، به طرزی غیرمنتظره از میان می‌رود. از این دست می‌توان مومیایی داستان تخت ابونصر را مثال زد که دمی جان می‌گیرد، به آستانة شهر پای می‌گذارد و چون نشئة حیاتش پایان می‌یابد، نومیدانه فرومی‌ریزد و به تَلی خاک مبدّل می‌شود.

بنابراین، دوشیزة اثیری را شاید بتوان همان نجیب‌زادة دیلمی دانست که در تخیل بارور هدایت، لحظه‌ای جان گرفته، به راه افتاده‌است و این عکس برگردان پروین دختر ساسان که در قالب یک دوشیزة دیلمی یا سلجوقی تناسخ یافته، سری به دنیای زندگان زده‌است و چون پی برده که به مانند گذشته، هیچ خبری در این دنیا نیست، باز به مرگ و جهان خاموشی پناه برده‌است، و قهرمان هدایت او را بر دوش گرفته‌است و در چمدان کهنه‌ای دور از اغیار، دور از مردمان امروزی، اعمّ از زنده و مرده، به خاک سپرده‌است؛ به عبارتی دیگر اثیری می‌تواند همان نجیب‌زادة دیلمی باشد که سر از خاک بیرون کرده، به سراغ قهرمان داستان آمده‌است و به وسیلة او به محل اصلش (نقاره‌خانه) بازگردانده شده‌است؛ چنان‌که در داستان‌های دیگر هدایت، همچون تخت ابونصر و آفرینگانهمین اتفاق رخ داده‌است.

https://www.gisoom.com/book/11661226/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D8%B1-%DB%8C%DA%A9-%D8%B1%D9%88%D8%AD-%D8%A8%D9%88%D9%81-%DA%A9%D9%88%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D8%B2%D9%88%DB%8C-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D8%AA%D8%B7%D8%A8%DB%8C%D9%82%DB%8C/